جهاد از منظر قرآن

قرآن کتاب وحی و آیینه  ی تمام نمای حقایق هستی  و مادر تمام علوم و معارف اسلامی است. برآن شدم تا آیاتی از این منبع رشد و کتاب معرفت را که سخن از جهاد و مجاهده دارد، زینت بخش این مجموعه قرار دهیم.بدان امید که آیات قرآن همیشه آویزه گوش و چراغ راهمان قرار گیرد.

انگیزه جهاد

« فَلْیُقاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یَشرونَ الْحَیوةَ الدّنْیا بِالْاخِرَةِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ فَیُقْتَلْ اَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤ تیهِ اَجْراً عَظیماً» نساء-74

مومنان باید در راه خدا با آنانکه حیات مادی دنیا را بر آخرت برگزیده اند جهاد کنند و هرکس در جهاد براه خدا کشته شود یا فاتح گردیده، بزودی در بهشت ابدی او را اجری عظیم خواهیم داد.

« وَقاتِلو فی سبیلِ اللهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم » بقره-244

 ای مومنان در راه خدا بجنگید و بدانید خدا به انگیزه و اعمال شما داناست.

وجوب جهاد

« وَجاهِدوُا فی سبَیلِ اللهِ حَقَّ جِهادِهِ...» حج-78

در راه خدا آنچنانکه حق خداوندی اوست جهاد کنید

« کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ » بقره-216

جنگ و جهاد بر شما واجب شد و حال آنکه شما از آن کراهت دارید.

مشروعیت جهاد

« وَ لَوْلا دَفْعُ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بَیْعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدٌ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللهِ کَثیراً » حج-40

اگر خداوند بعضی از مردم را به بعضی دیگر بوسیله جنگ و جهاد دفع نکند همانا خانه های خدا و مساجدی که نام خدا در آنها زیاد برده می شود، خراب و ویران میشد.

« وَ لَوْلا دَفْعْ النّاسِ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْاَرْضُ » بقره-251

اگر خداوند بعی از مردم را به بعضی دیگر دفع نمی کرد همانا زمین پر از فساد می شد.

وجوب فراهم کردن تجهیزات نظامی برای جهاد

« وَ اَعِدّوُا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مَنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهَبوُنَ بِهِ عَدُوَّاللهِ وَ عَدُوَّکُمْ » انفال-60

و شما ای مومنان تا می توانید تجهیزات نظامی و آذوقه و آلات جنگی برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان آماده کنید.

وجوب فرا گرفتن فنون جنگی

« یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا خُذوُا حِذْرَکُمْ فَانْفِروُا ثُباتٍ اَوِنفِروُا جَمیعاً » نساء-79

ای اهل ایمان سلاح جنگی ( متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود) برگیرید و آنگاه با تشکیلات منظم ، دسته دسته یا همه یکبار متفق برای جهاد بیرون روید.

صفات مجاهدین

« اَلتّائِبوُنَ الْعابِدوُنَ الْحامِدوُنَ السّائِحوُنَ الرّاکِعوُنَ السّاجِدوُنَ الْامِروُنَ بِالْمَعْروُفِ  وَ النّاهوُنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظوُنَ لِحُدودِ اللهِ » توبه-112

صفات مجاهدین عبارتند از: توبه کنندگان، خداپرستان، شکرگزاران، روزه داران، نماز با خضوع گزاران، سجده کنندگان، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان و نگهبانان حدود الهی.

مورد استثناء از جهاد

« لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَلا عَلیَ الْمَرْضی وَ لا عَلیَ الَّذینَ لا یَجِدونَ ما یُنْفِقونَ حَرَجٌ » توبه-91

بر عیفان و مریضان و کسانی که خرج سفر و نفقه عیال خود را ندارند تکلیف جهاد نیست.

صلح مشروط

« وَ اِنْ جَنَحوُا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها و تَوَکَّلْ عَلیَ اللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم » انفال-63

و اگر دشمنان به صلح مسالمت آمیز (با تأمین خواسته ها) تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و بر خدا توکل کن که او برهمه چیز و بر همه کس شنوا و داناست.

مرز نهایی جهاد

« وَ قاتِلوُا هُمْ حَتّی لا تَکوُنَ فِتْنَةٌ وَ یَکوُنَ الدّینُ لِلّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ اِلّا عَلیَ الظّالِمینَ » بقره-192

تا وقتی با کافران جهاد کنید که فساد و فتنه گری در روی زمین از بین برود و همه در آیین خدا باشند و اگر آنها از جنگشان دست برداشتند شما هم با آنها نجنگید چرا که جنگ فقط با ظالمان است.

اجر جهاد

« فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ عَلیَ الْقاعِدینَ اَجْراًً عَظیماً » نساء-95

خداوند مجاهدان را بر غیر ایشان به پاداشی بزرگ برتری داده است.

« اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُوْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...» توبه-111

همانا خداوند جانها و اموال مومنین را به بهای بهشت خریده است.

درست  در آخرین روز تابستان ، زمانی که فرزندان این امت انقلابی خود را برای رفتن به مدرسه ها آماده می کردند  ناگهان صدای مهیبی در اکثر شهرهای ایران مردم را متوجه خود کرد.
در وهله ی اول همه از هم می پرسیدند چه شده است؟! بعلت عدم آشنایی مردم با چنین صداهایی شایعات قوت گرفت. ضد انقلاب نیز با شیطنت خاصی به شایعه کودتا دامن میزد .همه در اضطراب و نگرانی و تشویش به هر خبری گوش می دادند.
اما تنها و تنها یک کلام مثل همیشه می توانست آنها را آرامش بخشد و آنان نیز منتظر همین پیام. و آنگاه امام با درایت خاص خود لب به سخن می گشاید،پیچ رادیوها و تلویزیونها باز شده و همه سراپا گوش می شوند:
« من پیامی به ملت خواهم داد و با صدای حسین و امثال آن ثابت خواهم کرد که این اذناب آمریکا قابل ذکر نیستند. ملت ایران گمان نکنند که ارتش ایران نمی تواند جلوی اینها را بگیرد، لیکن تا مسئله جدی نشود آنها جدّا عمل نمی کنند. آنروزی که مسئله جدی شد، به تمام اینها بطور جدی امر می کنم که عمل بکنند و عراق را سر جای خودش بنشانند. دیگر اینکه ممکن است این اشخاصی که با اسلام مخالفند و با جمهوری اسلامی از اول مخالف بودند ،حالا شایعه کنند که خود لشگر ایران و ارتش ایران و ژاندارمری ایران دارند خرابکاری می کنند  تا شما را وادار کنند که با آنها مقابله کنید . خیر اینطور نیست . من خودم تماس دارم و همه مطالب پیش من میآید و من هر روزی که محتاج به این بشود که بسیجی بکنم خواهم کرد. انشاالله نیاید آن روزی که چنین امری واقع بشود.»
سخنان الهام بخش و در عین حال آرامش دهنده و مطمئن امام قلب امت را تسکین داده و جوانان را از کلاس درس به دانشگاه جبهه کشاند . پیکار خونین و آزادی بخش امت با استکبار جهانی (در قالب صدام) آغاز شده و حماسه های جاویدی بر صفحات زرین تاریخ اسلام و ایران نگاشته می

اظهارات کشیش مسیحی

 

نقل از سرتیپ کرامت رحمتی

 

هنگامی که سال 53 بهمراه هیئتی که شهید فلاحی هم در آن هیئت حضور داشت در ویتنام بودیم، من به اتفاق تعدادی به سایگون رفتیم و شهید فلاحی مسئولیت گروهی را در منطقه دیگری به عهده داشت.

 

روزی بنا به دعوت شهید فلاحی با یکی از همکاران عازم محل خدمتی وی شدیم.. شهید فلاحی به احترام ورود ما ، با دعوت از سایر اعضای گروه که از ملیت های مختلفی بودند ، میهمانی شامی ترتیب داد.هنگامی که میهمانی شروع شد، شهید فلاحی در صندلی سمت چپ و یک لهستانی در صندلی سمتراست من نشسته بودند.وقتی که با فرد لهستانی مشغول صحبت شدم، فهمیدم که او یک کشیش مذهبی لهستانی و مقیم ویتنام است.

 

او ضمن صحبت هایش از من سوال کرد که آیا شما سرهنگ فلاحی را می شناسید؟!

 

من که از این سوال متعجب شده بودم از او در خواست کردم که سوال خود را دوبار بپرسد و او همان سوال را تکرار کرد. به او گفتم: منظورتان از این سوال چیست؟ شهید فلاحی همکار و دوست من در عین حال ایرانی است و به اتفاق هم به مأموریت آمده ایم؛ واضح است که ایشان را می شناسم.

 

کشیش لهستانی در میان تعجب من گفت:

 

- تصور می کنم شما فلاحی را بخوبی نشناخته اید!

 

- چطور؟ شما وی را شناخته اید؟

 

- با آنکه من کشیش مذهبی لهستانی ام و هموطنانم در اینجا هر سوال مذهبی داشته باشند از من می پرسند، اما در مجالس و مباحثاتی که با فلاحی داشته ام، برایم مشخص شده که اطلاعات ایشان در زمینه مسیحیت به مراتب از من جامع تر و کاملتر است به گونه ای که اگر ایشان مسیحی بود من از وی پیروی می کردم.

 
نذر برای زیارت امام زاده داوود

نقل از سرتیپ بازنشسته فیروزی

 

سال 1328 پس از ورود به دبیرستان نظام با شهید فلاحی آشنا شدم. او یک سال قبل از من به دبیرستان نظام آمده بود با این وجود هر دو در کلاس پنجم و روی یک نیمکت در س می خواندیم.

 

او دانش آموزی ساعی، جدی  و درسخوان و اهل مطالعه بود.در عین حال حتی یکروز نمازش ترک نمی شد و در ماه مبارک رمضان هر روز روزه می گرفت، ما از دوستان صمیمی یکدیگر بودیم و در کنار یکدیگر در س می خواندیم. یک روز که با هم ریاضی می خواندیم با هم عهد کردیم که در صورت موفقیت در امتحانات نهایی ششم متوسطه در خرداد ماه1330 از دبیرستان نظام ، پیاده برای زیارت امام زاده داوود حرکت کنیم.

 

پس از قبولی در امتحانات ششم به عهد خویش وفا کرده و به اتفاق هم پیاده از دبیرستان نظام به امام زاده داوود رفتیم .

 

از آن سال به بعد –مهر1330- او در دانشکده افسری و من هم چون علاقه به رشته خلبانی داشتم در دانشکده افسری نیروی هوایی به تحصیلات علمی و نظامی خویش ادامه دادیم، اما یاد آن دوران و شخصیت این شهید بزرگوار همواره با من است

 با سلام.

بمناسبت فرارسیدن روز ارتش(29فروردین) تصمیم دارم تا مطالب و خاطراتی در مورد فرماندهان بزرگ ارتش برای شما دوستان قرار بدم

زندگی نامه و خاطراتی از سرلشگر شهید ولی الله فلاحی

زندگی نامه:

سال1310 در طالقان متولد شد. سه سال اول متوسطه را در دبیرستان علامه ی تهران گذراند و سپس به دبیرستان نظام وارد شد. از مهر ماه 1330 در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و پس از فارغ التحصیلی خدمت خود را در لشگر 92 زرهی آغاز کرد.

سال 1337 به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه کرد. سالهای 39 و 43 شمسی دوره نظامی و سپس دوره عالی آجودانی را در امریکا گذراند. شهید فلاحی در همان سالها به منظور ایجاد تحول اداری ، دوره مقدماتی و دوره عالی آجودانی را در ارتش پایه گذاری کرد و در عین حال در دانشکده آجودانی به تدریس اشتغال داشت. پس از آن شهید فلاحی بعنوان افسر عملیات منظم دایره عملیات در ستاد نیروی زمینی به خدمت مشغول شد. سال 48 جهت گذراندن دوره فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد(دافوس) اعزام شد.

او از جمله دانشجویان ممتاز آن دوره بود و بر این اساس پس از اتمام دوره ی دافوس جهت تدریس در آن دانشکده از وی دعوت بعمل آمد و در ضمن مدیریت آموزش دانشکده  فرماندهی و ستاد نیز به وی محول شد که در این شغل بمدت 8 سال انجام وظیفه نمود.

مأ موریت ویتنام

از سال51 تا اواسط53 شمسی وی با درجه  سرهنگ دومی بهمراه گروهی از افسران ایرانی بعنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ویتنام به آن کشور اعزام شد.

شهید فلاحی پس از بازگشت در دانشکده فرماندهی و ستاد تدریس را ادامه داد، تا آنکه در12 مهر 57 شمسی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و در همان تاریخ به شیراز منتقل شد و بعنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.

شهید فلاحی از نظر اعتقادات مذهبی از نظر ضد اطلاعات ارتش افسری مظنون بودو بهمین جهت به او فقط مشاغل یا مأموریت های فرهنگی محول می شد. ارتقای درجه ی امیری او هم به شرطی پذیرفته شد که به وی شغل فرماندهی لشگر داده نشود.

در هر حال حضور شهید فلاحی در شیراز مقارن با اوج گرفتند مبارزات انقلابی مردم علیه حکومت پهلوی بود. پس از اعلام حکومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایران، در اثر کوشش های او شیراز تنها شهری بود که حکومت نظامی آن لغو شد و نیروهای نظامی از خیابان ها جمع شدند و مسئولیت این حکم دولتی به شهربانی محول گردید.

چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ، سرتیپ فلاحی به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان،بخصوص بحران و تشنج در منطقه کردستان که به دست ضد انقلاب صورت می گرفتو همچنین پس از موفقیت ایشان در تحکیم نظم و انضباط و سازماندهی نیروی زمینی ، در تاریخ28 خرداد 58 به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.

با شروع جنگ عراق علیه ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته ای 48 ساعت در ستاد مشترک حضور میافت، جلسه ای تشکیل می داد و پس از اعلام دستورهای جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی هایی با ارگانهای ستادی و سایر نیروها و پس از اریه ی گزارشی مستقیم به امام خمینی(ره) بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می کرد.

آخرین حضور او در منطقه پس از عملیات ثامن الائمه(ع) ( شکست حصر آبادان) بود. در هفتم مهر ماه 1360 پس از اتمام عملیات هنگامی که هوا پیمای حامل شهید فلاحی بهمراه وزیر دفاع- شهید نامجوی – شهید فکوری – شهید کلاهدوز و تعدادی دیگر از فرماندهان به تهران باز می گشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نایل آمد.

 
X